سخت است هنگام وداع ؛ آنگاه که در می یابی چشمانی که در حال عبور است ، پاره ای از وجود تو را نیز با خود خواهد برد.
——————————————-
در دریای نیلفام خوابهای شیرین شب ، صدف های رنگین خیال را می کاوم ، شاید مروارید رویای تو را در آن یابم.
——————————————-
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم… شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم… تو چیستی که از هر موج تبسم تو… بسان قایق سرگشته ی روی مردابم…
——————————————-
بخواب همچو مهتابی که آرام پشت کوه ها می رود و مرا از پرتوش بی نصیب می دارد
تو نیز بخواب و مرا از عشقت بی نصیب دار
باشد که عشق در وجوت بماند،
و آنچنان وجودت از عشق آکنده شود که ذره ذره ی وجودت را بگیرد
آنگاه عشق از وجوت سرریز شود…
باشد که پرتوی از ذره های لبریز شده اش به من بتابد
و مرا از زمین و زمان بی نیاز سازد
ای امید نا امیدی های من
——————————————-
دوست دارم همیشه از تو بنویسم بی انکه در جستجوی قافیه ها باشم بی انکه واژه ها را انتخاب کنم دوست دارم از تو بنویسم که میدانم هنوز دوستم داری و هر سپیده دم یک سبد مهربانی از تو دریافت میکنم
——————————————-
چه انتظار عجیبی!! تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی
عجیبتر که چه آسان ، نبودنت شده عاد ت
نه کوششی نه وفایی ؛ فقط نشسته و گوییم : خدا کند که بیایی
——————————————-
آسمون به دریا گفت : این بالا خیلی خوبه ? همه جا رو میشه دید ، دریا گفت: این پایین از اون بالا هم بهتره ? چون فقط تو رو میشه دید …
——————————————-
بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می ورزند تا به معشوق
——————————————-
دوست دارم شب را به غم سر کنم ? دفتری را از اشک چشمم تر کنم ،
نام آن دفتر نهم دیوان عشق ? عشق را عنوان آن دفتر کنم…
——————————————-
دوستی فصل قشنگی است پر از لاله سرخ ? دوستی تلفیق شعور من و توست
دوستی رنگ قشنگی است به رنگ خدا ? دوستی حس عجیبی است میان آفتاب و آب